ماجرای باب و بها: پژوهشی نو و مستند درباره بهاییگری
آپلود شده توسط:
siavash1350
1393/12/22
دیدگاههای کتاب الکترونیکی ماجرای باب و بها: پژوهشی نو و مستند درباره بهاییگری
درود.
امشب برات می فرستمش.
انوشه باشی.
خواهش می کنم این کتاب را بخوانید
در آن دروغ وجود ندارد
لطفا آن را مطالعه نمایید
خوشبختی فقط در گرو اسلام صحیح می باشد
ایران در دوره قاجار
علی اصغرشمیم
یک توطئه برای قتل امیر نظام (میرزا تقی خان امیرکبیر) تشکیل شد
ولی کشف شد و توطئه کنندگان دستگیر شده به قتل رسیدند.
سپس می نویسد:
دو سال بعد،حیاتِ شاه (ناصرالدین شاه) مورد سوء قصد چهار نفر بابی که عریضه ای در دست داشتند قرار گرفت.
شاه از قسمت ران زخم برداشت و خبر مرگ او انتشار یافت.
مجازاتی که برای سوء قصد کنندگان معین گردید بسیار وحشیانه بود.
در مورد دو نفر حکم شد
آنها را شمع اجین کردند
یعنی سینه هر یک را سوراخ کرده چهار شمع گذاشتند و بعد با یک تبر کوچک آنها را چهار شقه کرده و هر شقه را به یک دروازه ی تهران آویختند
ولی توجه زیاد زمامداران آن عصر به آن امر و به خصوص حمایت معتمدالدوله از باب، آن را به صورت یک مسئله ی سیاسی و اجتماعی قابل ملاحظه درآورد
اندکی بعد از گرفتار شدن باب،دردوران پادشاهی ناصرالدین شاه، شورش های سخت به وسیله ی طرفداران باب به ظهور رسید و توطئه هایی برای قتل شاه و صدراعظم ایران به وسیله بابیان چیده شد
کم کم آن مسئله دست آویزی برای اغراض شخصی و مقاصد سیاسی درباریان و حکام ولایات شد
بازار اتهام به کفر و زندقه رواج یافت و به شرحی که خواهد آمد - درباریان فاسد العقیده و اطرافیان طماع و مغرض و احتمالا بیگانه پرست ناصرالدین شاه، آن امر را وسیله ی اجرای مقاصد سوء خود و از کار انداختن مردم وطن دوست قرار دادند و در مواقع لازم آن را مانند یک حربه ی برنده برای قطع زبان های منتقد و خاموش کردن افکار و عقاید مردم روشنفکر و تجدد خواه آن زمان و زمامداران مصلح و خیرخواه به کار بردند
ولی اندکی بعد هوادارانِ باب به قوه پول های گزافی که از طرف عمال کمپانی هند در اختیار آنان گذاشته شده بود، منوچهرخان معتمدالدوله حکمران اصفهان را به استخلاص باب واداشتند.
وی عده ای سوار به شیراز فرستاد و باب را به عنوان آنکه باید به تهران اعزام گردد، به اصفهان برد و تحت حمایت خود نگاه داشت و اندکی بعد او را مخفی نمود و چنان شهرت داد که وی گریخته است
غیبت باب از انظار و توجه روزافزون حکمران اصفهان نسبت به این امر و برخی عوامل و مقتضیات اجتماعی آن عصر بر اهمیت موقعیت باب افزود و مریدان او بیش از پیش به حمایت و طرفداری او برخاستند
تا سال ۱۲۶۳ هجری که معتمدالدوله در اصفهان حکومت داشت، باب در نهایت راحتی به سر می برد و چون معتمدالدوله به سال ۱۲۶۳ هجری وفات یافت، به امر محمدشاه باب را بازداشت و در قلعه ی چهریق اردبیل زندانی کردند.
حسین خان آجودان باشی باب را به شیراز دعوت نمود و مجلسی از روحانیون شیراز تشکیل داد و باب را به مباحثه با علما دعوت کرد.
در آن مجلس فقها و علمای شیراز باب را مورد تمسخر قرار داده، عقاید او را که معجونی از احادیث سست و ضعیف و روایات و امثال تاریخی و قصص و افسانه های عامیانه بود، با ادله ی فقهی و براهین عقلی رد کردند و برخی از فقها گفته های او را به خبط دماغ و اختلال حواس منسوب نمودند!!!!!!!!!